دنیای این روزای من
 
قلم ، بهانه ای برای نوشتن
چون طفل که از خوردن داروست پریشان // با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
درباره وبلاگ


مهم نیست که کجای شاهنامه باشی تنها یک رستم برای کشتن همه ی سهراب ها کافی است
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 20:40 ::  نويسنده : صابر اکبرنژاد

وقتی که دیگر هیچ بهانه ای برای نوشتن نداری... وقتی که خودت هستی و خودت هستی و خودت ... حتی هیچکس پشت این دیوار های سنگی منتظرت نیست... هیچکس دلش برایت نمی تپد...باز میمانی خودت و چند دانه کتاب و یک بسته ادامس اوربیت ... خودت می مانی و خاطرات ادمهایی که از وقتی یادم می اید به سر و کله ی هم می زدند ، روشنفکر بودند و وارد بحث های سیاسی می شدند.

این روزها انقدر درخودم پیش می روم که حتی دانشگاه هم برایم می شود بهانه . بهانه ای که خودم را از این خاطرات و نداشته هایم جدا کنم . که انقدر هر چیز بزرگ و کوچک را سوژه ی خنده هایم قرار دهم که یادم برود کجا هستم و چه می کنم . که اخر کلاس بشود و همکلاسی ات با طعنه بگوید : از سنت خجالت بکش

که باز فردا همه چیز را فراموش کنی . از در دانشگاه بیایی داخل و در مسیر نوستالوژیک در ورودی تا ساختمان علوم پایه انقدر با خودت کلنجار بروی و به خودت قول بدهی که دیگر...

ای پاد شافلم را روشن می کنم . هنزفری را در گوش هایم می گذارم . صدای بیس داریوش شاید این بار برای اولین بار در عمرش راست می گوید : دنیای این روزای من همرنگ تنهایی شده ...

کتاب هایم را ورق می زنم ... دست نوشته هایم را... مهدی فرجی از لیلا می گوید ... علیرضا بدیع هم... حسین منزوی هم که هنوز بعد از یک سال خواندن هر روزه ی شعرش نفهمیده ام در این عشق لیلا حرام می شود ، خود حسین منزوی حرام می شود ، یا عشق ؟؟؟ یا عشق که سالهاست در یک متری ام در خیابات های شهر ، در راهروهای دانشگاه ، در انجمن های ادبی و هرجایی که پا می گذارم و ادم هست ، حرام حرام حرام می شود. 

 

لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

می شد بدانم این که خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب بسته وام شد؟
...
اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد گل سرخم ! تمام شد

شعر من از قبیله ی خون است خون من
فواره از دلم زدو آمد کلام شد

ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز ... آه نه
این داستان به نام تو اینجا تمام شد



نظرات شما عزیزان:

angel
ساعت10:21---6 آبان 1390
سلام ممنون که سر زدین و درباره مه لقا نظر دادید. خب منم همون جا جوابتونو دادم!!
لینکتون میکنم


mohammad reza
ساعت10:04---6 آبان 1390
salam saber
khosham miad hamash az in matalebi minevisi ke bishtar shabihe filme ama filmi ke lahze haye mokhtalef ro namayesh mideh .
dadash damet garm
montazere ap haye badi hastam


عارف
ساعت20:45---5 آبان 1390
پسر فوق العاده نوشتی...
ولی می تونستی قشنگ تر هم بنویسی.


پارسا
ساعت7:59---3 آبان 1390
سلام صابر جون خوبی
بهم سرزدی به رسم ادب بهت سر زدم
امیدوارم از همین اول کار در کارت موفق باشی هم در وبلاگ هم در کل زندگیت
مطالبت رو خوندم ولی منظورت رو از پست قبلی نفهمیدم خوب شاید من خنگم
دیگه فعلا بابای


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 43583
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1